معماری ایرانی

معماری ایرانی

معماري ايراني
کليه بررسي‌ها و کاوش‌هاي باستانشناسي حکايت از آن دارد که سابقه معماري ايران به حدود هزاره هفتم قبل از ميلاد مي‌رسد. از آن زمان تا کنون پيوسته اين هنر در ارتباط با مسائل گوناگون، بويژه علل مذهبي، توسعه و تکامل يافته‌است.
معماري ايران داراي ويژگيهايي است که در مقايسه با معماري کشورهاي ديگر جهان از ارزشي ويژه برخوردار است ويژگيهايي چون: طراحي مناسب، محاسبات دقيق، فرم درست پوشش، رعايت مسائل فني و علمي در ساختمان، ايوانهاي رفيع، ستونهاي بلند و بالاخره تزئينات گوناگون که هريک در عين سادگي معرف شکوه معماري ايران است.
ويژگي‌هاي معماري ايراني
در معماري ايراني، با وجود خصايلي چون تناسب و زيبايي سر درها وگنبدها و ايوان‌ها خصلتي که بيشتر شايسته بررسي است گوهر معماري ايراني و منطق رياضي و عرفاني آن است. درونگرايي و گرايش معماران ايراني به سوي حياط‌ها، پادياوها، گودال باغچه‌ها، هشتي‌ها و کلاه فرنگي‌ها که شبستان‌ها را گرداگرد خود گرفته است، از ديرباز جزء منطق ايراني بوده است.
پيش از اين که تخت جمشيد ساخته شود، صدها ايوان و شبستان با ستون‌هاي چوبي و سنگي در سراسر جهان متمدن آن روز ساخته شده بود، ولي نخستين بار در تخت جمشيد مي‌بينيم که ستون‌ها تا آخرين حد ممکن از هم فاصله گرفته‌اند با اين که در بعضي از معابد کهن خارج از ايران (مثلاً مصر)فاصله دو ستون چيزي نظير قطر آن‌ها بلکه اندکي کمتر است.
معمار ايراني توانست وسيع ترين دهانه‌ها را با کست افزود پيمون‌ها به وجود بياورد و آرايش‌هاي گوناگون و سرگرم‌کننده خلق کند؛ به گونه‌اي که ساختمان دو اشکوب به اندازه‌اي از هم دور شده که گويي اشکوب زيري بعدها بر آن افزوده شده است.
از امتيازات معماري ايراني اين است که هرگز از مکان هندسي همگن براي پوشش استفاده نشده و از اصطلاحات و نام قوس‌ها و طاق‌ها و گنبدها در زبان فارسي پيداست که بيشتر به شکل بيضي و تخم مرغ و بات (بيز) توجه داشته‌اند
ضرورت پيمون در معماري ايراني
پيمون نه تنها در نقشه و اندازه پايه‌ها و ستون‌ها در عرض و طول اتاق‌ها و راهروها اثر دارد، بلکه حالت در و پنجره و نسبت بين آن‌ها را نيز معين مي‌کند و پس از همه در پوشش درگاه‌ها، ايوان‌ها، طاق‌ها و گنبد خانه‌ها تاثير دارد. اين تاثير آن جا آشکار مي‌گردد که معمار ايراني مي‌تواند با تضمين کافي با کاربرد پيمون کست افزود، طرح و محاسبه و اجراي آن را در آن واحد انجام دهد؛ بدون اين که نا استواري به وجود بيايد.
سبک‌شناسي معماري ايران
پيش از اسلام
• شيوه پارسي تا سده چهارم پيش از ميلاد، شامل:
o شيوه پيش پارسي تا سده هشتم پيش از ميلاد، مثال چغازنبيل
o شيوه مادي سده هشتم تا ششم پيش از ميلاد
o هخامنشيان سده ششم تا سده چهارم پيش از ميلاد، که ظهور آن در شهرهاي ديدني که براي مديريت و سکونت استفاده شد) همانند تخت جمشيد، شوش، اکباتان معبدهايي که براي عبادت و همايشهاي اجتماعي ساخته شده‌اند (همانند معابد زرتشتي)، و آرامگاههايي که براي احترام به پادشاهان منقرض شده استفاده شده است همانند آرامگاه کوروش کبير (
• شيوه پارتي سده چهارم پيش از ميلاد تا صدر اسلام،که شامل طرحهاي زير ميشود:
o دوره سلوکيان شامل معبد آناهيتا، ستونهاي خورهه
o اشکانيان ارگ کهن نسا
o ساسانيان مثال: قلعه دختر، طاق کسري، بيشاپور، کاخ سروستان
پس از اسلام
• شيوه خراساني(صفاريان، طاهريان، غزنويان و...) از ابتداي قرن چهارم هجري شمسي تا پايان قرن چهارم؛ مثال:مسجد جامع نائين، مسجد جامع اصفهان
• شيوه رازي قرن پنجم تا اول قرن هفتم (قرن يازده ميلادي تا حمله مغول) که شامل روشها و ابزارهاي دوره هاي زير ميشود:
o سامانيان: مثال: آرامگاه اسماعيل ساماني
o غزنويان مثال: برج گنبد قابوس
o سلجوقيان برج‌هاي خرقان
o خوارزمشاهيان
• شيوه آذري (ايلخانيان و تيموريان) از اول قرن هفتم تا اول قرن دهم، مثالها: سلطانيه، ارگ تبريز، مسجد جامع ورامين، مسجد گوهرشاد، مسجد بي‌بي خانم در سمرقند، مقبره عبدالصمد اصفهاني، گور امير، مسجد جامع يزد، منارجنبان
• شيوه اصفهاني (صفويان، افشاريه، زنديه و قاجاريه)از اول قرن دهم تا اواسط دوره قاجاريه؛ مثال چهل ستون، عالي قاپو، مسجد آقابزرگ، کاشان، مسجد شاه، مسجد شيخ لطف الله،
• معماري معاصر (پهلوي، بعد از انقلاب) از اواسط دوره قاجاريه تا کنون
از شش شيوه معماري ايران دو شيوه پارسي و پارتي مربوط به پيش از اسلام و چهار شيوه ديگر مربوط به دوره اسلامي مي‌باشد. غربي‌ها براي شيوه‌هاي اسلامي نام‌هايي را به کار مي‌برند مانند شيوه‌هاي اموي و عباسي.
پرهيز از بيهودگي
اگر در کشورهاي ديگر، هنرهاي وابسته به معماري مانند نگارگري(نقاشي) و سنگ تراشي، پيرايه(آذين) بشمار مي‌آمده، در کشور ايران هرگز اينگونه نبوده‌است. گره سازي با گچ و کاشي و خشت و آجر و به گفته خود معماران، آمود و اندود، بيشتر بخشي از کار بنيادي ساختمان است. اگر نياز باشد در زير پوشش آسمانه سقف پنام عايقي در برابر گرما و سرما ساخته شود يا افراز بنا که ناگزير پر و پيمان است و نمي‌تواند به دلخواه معمار کوتاهتر شود، تنها با افزودن کاربندي مي‌توان آنرا کوتاهتر و باندام و مردم‌وار کرد. اگر ارسي و روزن با چوب يا گچ و شيشه‌هاي خرد و رنگين گره سازي مي‌شود براي اين است که در پيش آفتاب تند و گاهي سوزان، پناهي باشد تا چشم را نيازارد و اگر گنبدي از تيزه (معماري ايراني) تا پاکار با کاشي پوشيده مي‌شود تنها براي زيبايي نيست. وانگهي بايد واژه زيبا به معناي زيبنده بودن و تناسب داشتن است و نه قشنگي و جمال.
اصول پويا در معماري گذشته ايران
معماري در ايران بيش از 6000 سال تاريخ پيوسته دارد، دست کم از 5000ق.م معماري هر چه باشد سازنده و سامان دهنده فضاي زيست انسان است.مقصود ادراک گذشته و آموختن آن گوهر اساسي معماري گذشته، يعني فضاست، چيزي که ديگر زمان نمي‌شناسد و فضاي شهري واجد همين گوهر اساسي است.
گرايش اجتماعي و معماري
عامل اصلي وحدت و هماهنگي معماري گذشته ايران در گرايش و اعتقادهاي مذهبي نهفته‌است.گرايش‌هاي مذهبي که محور اصلي آن احديت و وحدانيت است.
فرهنگ اصول حاکم و پويا
فرهنگ در برهان قاطع به معني علم و دانش و عقل، ادب و بزرگي و سنجيدگي آمده‌است.هيچ هنرمند مسلماني از ميراث پيشينيان بي بهره نمانده‌است.سخن از سنت، سخن از اصول تبديل ناپذيري است با منشا آسماني و سخن از کاربردشان در مقاطع مختلفي از زمان و مکان.
اصل نظم و وحدت
نظم جهان هستي الهام بخش معماران ايران زمين بوده و معماري اصيل سعي داشته به فضاي زيست انسان نظم دهد. معماري ايران تجلي وحدت در کثرت و تلاش براي رسيدن به يک وحدت در عالم کثرت است و با اتخاذ اجزا بر اساس نظم صورت مي‌گيرد.
اصول وروديها
فضاي ورودي به عنوان يک عنصر کل نسبت به ساير فضاهاي معماري گذشته ايران از اصول و ويژگي‌هاي خاصي برخوردار است.کارکرد و نقش اصلي در ورودي هر فضاي محصور، تامين يک ارتباط قابل کنترل ميان درون و بيرون آن فضاست و لذا متناسب با خصوصيات کارکردي و کالبدي آن طراحي ساخته شود.گاهي سر در و فضاي ورودي برخي از بناهاي بزرگ عمومي نقش نشانه و نماد شهري را پيدا مي‌کرد. سر در ورودي مسجد جامع يزد.
حياط(فضاي باز)
حياط، فضايي مرکزي با انتظام هندسي، درون نگر مرتبط با فضاهاي اطراف، محور سازماندهي، سرگشوده، بر گرفته از باغ که تعاملي تنگاتنگ با اقليم دارد. جايگاه حياط مرکزي همواره تجسم بخش اصول نظم فضايي و وحدت آفرين است.
نيارش و هندسه
در اين معماري پيمون با عنايت به جانگداز و فضاهاي مقصود، وسيله تنظيم ابعاد و اندازه هاست و هندسه راهنماي معماري در تامين تناسب و هماهنگي اصولي در تمام مراحل مربوط به تکوين يک اثر معماري، رابطه همياري تنگاتنگ نيارش، هندسه، پيمون وگز نقش اساسي دارد.هندسه و نيارش با استفاده از پيمون و عنايت به نياز، عامل تعيين و کنترل ابعاد و اندازه‌ها و راهنماي دستيابي به نتيجه‌اي مطلوب است.
اصل گنبد سازي
گنبد نه تنها رسالت پوشاندن ابعاد بزرگي از فضا را از نظر ايستايي دارد بلکه يکي از مهم ترين نمادهاي معماري ايراني به شمار مي‌رود.از مهم ترين خصوصيات گنبد در ايران اينکه گنبدهاي ايراني بي هيچ چوب بست و قالب ساخته مي‌شد.
اصل طبيعت
هماهنگي با طبيعت و استفاده از انرژي پايدار آن همانند نور و باد... و عناصر اصلي آن مثل آب و خاک و گياه... به نحو شايسته در معماري گذشته به خدمت فضاي زيست گرفته شده‌است.معماري ايران پاسخ معمارانه به طبيعت و اقليم داده‌است.در همه دوره‌ها آسايش فضا مطرح بوده‌است.



معماران دوران اسلامى در ايران
درباره وضع بنّايان دوره اسلامى و درخصوص تربيت آنها و روش‌هاى طراحى و ساختمان آگاهى کمى داريم. معماران اسلامى نام‌هاى خود را روى بناهايى که برپا کرده‌اند، ثبت ننموده‌اند. واژه معمار از ريشه عَمَر است و به معنى آباد کردن. شکل ديگر آن عبارت است به معنى ساختمان؛ اين اصطلاح اغلب مربوط به دوره صفويه است.

در اينجا نام برخى از معماران دوره اسلامى را با اثر يا آثارشان ذکر مى‌کنيم:
- ابراهيم بن استاد اسماعيل بنّاى اصفهانى نام اين استاد در ايوان جنوبى مسجد جامع اصفهان آمده است(سده يازدهم )
- ابوالحسن (حاجي) معمارنوايى حاجى ابوالحسن نوايى از جمله بنّايانى بود که از حدود سال 1282 هـ . ق زيردست محمد حسن‌خان صنيع‌الدوله (اعتماد‌السلطنه بعدي) در باغ‌ها و کاخ‌هاى سلطنتى کار مى‌کرد و در سال 1300 هـ .ق معمارباشى دربار شد و سپس به لقب صنيع‌‌الملکى مفتخر گرديد و ثروت و شهرتى به ‌دست آورد. طرح و معمارى تالار سلام و تالار آيينه و سرسراها و حوضخانه‌ها و اندرون و حرم‌خانه گلستان از اوست و نام او بر ديوارهاى شرقى و غربى تالار آيينه ديده مى‌شود (سده سيزدهم)

- ابوالحسن کارون ، معمار ايوان جنوبى مدرسه در مسجد جامع اصفهان 768.هـ . ق

- ابومنصور ، معمار سه‌گنبد شهر اروميه580 . هـ .ق

- احمد بن محمد ، معمار گنبد کبود مراغه935 . هـ .ق

- بدرالدين تبريزى ، معمار قبه کبود و مقبره مولانا جلال‌الدين رومى در قونيه 673 . هـ . ق

- بدر ، معمار و گچبر محراب مسجد جامع اصفهان 710.هـ . ق

- تقى سلطان قمى ، معمار مدرسه فيضيه قم 939. هـ . ق

- جعفرخان ، ميرزا جعفرخان معمار فرزند استاد غلامرضا معمار عهد زنديه است. وى در عهد فتحعلى شاه و اوايل سلطنت ناصرالدين شاه معمارباشى دولت بود. سده سيزدهم

- حاجى بنّا ، معمار مقبره ملاحسن کاشى در سلطانيه 973. هـ . ق

- حسينعلى ،بنّا و سازنده گنبد امامزاده اسماعيل در اصفهان

- حيدرعلى (استاد) معمار اصفهانى ، پدر آقا اسماعيل معمار، متخلص به کاشف که به ملازمت شاه‌عباس صفوى دست از کار کشيده بود . سده يازدهم

- زين‌العابدين معمار ، معمار مسجد جامع اروميه . سده هفتم

- ساقى (ميرزا شاه حسين) معمار ، معمار معاصر شاه اسماعيل صفوى که شعر مى‌سرود و به وزارت رسيد . سده دهم

- سعد بن محمد کدوک البنّاى يزدى ، معمار گنبد جامع يزد 777.هـ . ق

- سعيد بن جعفر البنّا ، معمار برج فيروزآباد فارس . سده ششم

- سلطان حسين بنا (استاد) قمى ، معمار آستانه امام موسى کاظم (ع) و امام محمد جواد (ع) در عراق که به امر پادشاه صفوى ساخته شد.

- سلطان محمد يزدى ، معمار حمام و کاروانسراى گنجعلى‌خان در کرمان . سده يازدهم

- سلطان محمود (استاد) ، معمار بقعه امام موسى کاظم (ع) و امام محمد جواد (ع)

-شمس‌الدين محمد تبريزى ، معمار مسجد شاه مشهد. 855 هـ .ق

- شيرازى معمار ، معمار کاروانسراى نزديک آرامگاه کوروش در پاسارگاد . سده هشتم

- عبدالله‌خان معمار ، از معماران مشهور عهد فتحعلى‌شاه و اوايل ناصرالدين‌شاه بود .(عمارت چشمه) در کاخ گلستان به معمارى او ساخته شد و نيز ارگ تهران را به اميرکبير در سال 1267 تجديد عمارت کرد. سده سيزدهم

- عبدالله امد مريه ، معمار مشهد على بن موسى‌الرضا در مشهد 512.هـ . ق

- على (استاد) بنا ، نام اين استاد در مسجد گوهرشاد و مشهد با رقم (استاد على بنا 1052) ديده مى‌شود.سده يازدهم

- على بن محمد بن حسين بن شاه البّنا ، معمار و بنّاى مقبره پير علمدار در دامغان 417. هـ . ق

- على‌اکبر (استاد) مهندس و معمارباشى اصفهانى، مسجد جامع کبير اصفهان واقع در ميدان نقش جهان، به معمارى او، به امر شاه‌عباس صفوى به اتمام رسيده است. سده يازدهم

- على محمد (استاد) صانعى معمارباشى ، يکى از معماران معروف و برجسته تهران بشمار مى‌‌آيد و او کسى بود که به ابتکار شخصى خود انقلاب و تجددى در کار ساختمانى در تهران ايجاد کرد و سبک مختلط معمارى ايرانى و فرنگى را پيش از هر کس در ايران رايج کرد . اشتهار فنى و صنعتى او از دوره مظفرالدين شاه شروع مى‌شود. او سازنده دودکش هفده مترى ضرابخانه است. و نيز کاخ جعفر قليخان اسعد (سردار اسعد) را ساخته که اکنون باشگاه بانک ملى ايران است. معمارباشى به سال 1327 هـ . ش در تهران درگذشت. سده چهاردهم

- غلامرضاى تبريزى (استاد)معمار معروف عهد کريمخان زند بودکه به امر او حصار و خندق دور تهران را ساخته‌اند. او با خاندان زند خويشى داشت و فرزند او حاجى ميرزا جعفرخان معمار مشهور عهد فتحعلى‌شاه و اوايل سلطنت ناصرالدين‌شاه است. سده دوازدهم

- فخرالدين عبدالوهاب شيرازى ، بناى محراب مدرسه جامع اصفهان 968. هـ .ق

- قوام‌الدين (استاد) شيرازى ، معمار بزرگ و مشهور دوران شاهرخ تيمورى طراح و معمار مسجد گوهرشاد در مشهد مورخ 821 هـ . ق و معمار مصلاى هرات که به سال 1303 هـ . ق به امر امير عبدالرحمن خان ويران شد و خانقاه مدرسه هرات و آغاز ساختمان مسجد خرگرد که به سال 848 هـ . ق به دست غياث‌الدين شيرازى به اتمام رسيد. سده نهم

- مجيد (القاضى الجليل - البنّا)معمار مسجد جامع کاشان .

- محمد شيرازى (استاد) معمار آستانه قم (صحن جديد) به دستور ميرزا على اصغر خان اتابک . سده چهاردهم

- محمد بن حسن بن ابى‌طالب المهندس بنّاى الدامغانى ، معمار و سازنده و گچبر مقبره با يزيد بسطامى در بسطام مورخ 723هـ .ق سده هشتم

- محمد ابراهيم خان معمارباشى وزير نظام ، اين معمار فرزند محمدتقى خان آذربايجانى بود که در عهد محمدشاه منصب معمارباشى گرى دولت را داشت . بناى تکيه سيد نصرالدين يا ناصرالدين در تهران و ميدان توپخانه به‌دست او انجام يافته است. سده سيزدهم

- محمدرضا بن استاد حسن بنّاى اصفهانى ، اين استاد معمار مسجد شيخ لطف‌الله اصفهان است که به سال 1028 هـ . ق تمام يافته است. سده يازدهم

- محمد بن محمد البنّا ، معمار مسجد جامع اردستان 555. هـ . ق

- محمود ايزدى ، کمال‌الدين محمود ايزدي، سازنده يا طلاکار گنبد طلاى صحن کهنه آستانه رضوى در مشهد 1015. هـ .ق

بدليل ويرانى بسيارى از بناها که احتمالاً نام برخى معماران بر آنها ثبت بوده است و نيز عدم توجه نويسندگان و تاريخ‌نگاران گذشته به ثبت و ضبط نام معماران و نيز موارد زيادى که خود هنرمندان نام خود را بر بناها ثبت ننموده‌اند. اطلاعات کافى از شرح حال و طرز کار و نمونه آثار اين هنرمندان وجود ندارد. اما آنچه در کتاب جغرافياى اصفهان نوشته ميرزا حسين خان تحويلدار آمده چنين است:

جماعت معمار، قديم در اصفهان بسيار بودند، يعنى چنانچه در تواريخ نوشته شده اين ولايت در عهد صفويه دوازده هزار نفر معمار قلمى(مهندس) داشته و اين زمان منحصر شده است به چهار پنچ نفر.

اما آنچه از آمار و اطلاعات در دست است حاکى از آن است که بيشترين معماران در درجه اول در شهر اصفهان و سپس آذربايجان و بعد خراسان و فارس و يزد و قم و کاشان بوده‌اند. و بيشترين فعاليت معماران و بنّايان در سده سيزدهم هجرى و پس از آن به‌ترتيب در سده‌هاى يازدهم، نهم، هشتم، دهم، چهاردهم، ششم و پنجم بوده است.